سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5604
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1162794

اوقات شرعی



جستجو

Loading
تشرف سيد جعفر قزويني با پدر بزرگوار خود PDF
سيد جليل ، آقا سيد جعفر قزويني مي گويد: بـا پدرم - مرحوم آقاي سيد باقر قزويني - به مسجدسهله مي رفتيم .
وقتي نزديك مسجد رسيديم ، به او گفتم : اين حرفهايي كه از مردم مي شنوم ، يعني هر كس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدي (ع ) را مي بيند، پايه و اساسي ندارد.
پدرم غضبناك متوجه من شد و گفت : چرا اساسي نداشته باشد؟ فقط به خاطر آن كه تو نديده اي ؟ آيـا هـر چيزي كه تو نديده اي اصل ندارد؟ و خيلي مرا سرزنش كرد، به طوري كه از گفته خويش پشيمان شدم .
داخل مسجد شديم .
هيچ كس در آن جا نبود.
وقتي پدرم در وسط مسجد، براي خواندن دو ركعت نـمـاز اسـتـجاره ايستاد، شخصي از طرف مقام حضرت حجت (ع )متوجه او شد و از كنارش عبور نـمـود.
بـه او سلام كرد و با ايشان مصافحه نمود.
دراين جا پدرم به من توجه كرد و پرسيد: اين آقا كيست ؟ گفتم : آيا او حضرت مهدي (ع ) است ؟ فرمود: پس كيست ؟ من به دنبال آن حضرت دويدم ، ولي احدي را نه در مسجد و نه در خارج آن نديدم
كمال الدين ج 2، ص 72، س 37.

 
نشانه هاي ظهور -2 PDF
یکي از موضوعاتي که از ديرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته اعتقاد به مصلح کل است. اينکه زندگي اجتماعي در اين جهان با تمام ظلم ها، ستم ها و نابرابري ها با تمام بهره دهي ها و بهره کشي ها با تمام تفاوت هاي نابحق بين طبقات اجتماعي سرانجام خوبي خواهد داشت و در نهايت کسي پيدا خواهد شد که به تمام اين نابرابري ها و ظلم هاپايان دهد و حق هر کسي را به او بدهد، و تمام آحاد جامعه در سايه حکومت عادلانه او با آسايش خاطر زندگي کنند و از رنج ستم و برتري طلبي و زياده خواهي طبقات خاص آسوده باشند، تمام قوا و نيروهاي انساني به جاي اينکه صرف درگيريهاي ناشي از تجاوزات و تعارضات برخواسته از فزون خواهي ها شود در راه رشد و شکوفايي استعدادهاي انسان و هموار کردن راه کمال او به کار گرفته شود از جمله مسائلي است که اعتقاد به آن همزمان با پيدايش اولين اجتماعات بشري پيدا شد، و هر مکتب و مرامي به تناسب تعاليم خود طرحي از اين زندگي مطلوب ارائه و شخصي را به عنوان مصلح معرفي کرده است. 

تا آنجا که ستون موجود اديان مختلف نشان مي دهد اسلام روشن ترين طرح از اصلاح نهائي جهان را ارائه کرده است. در اين طرح شخص مصلح شناخته شده، با اصل و نسب معلوم، داراي ياراني با تعداد معلوم، با برنامه اي مدون و مشخص مي باشد. 

اکنون طبق اخبار صحيح و مستند ما مي دانيم نام آن بزرگ مصلح چيست، پدرش کيست، مادرش کيست و اجدادش را به ترتيب تا جد سي و يکم (1) مي شناسيم، و درباره اکثر آنها اطلاعات دقيقي در دست داريم که تمام گفته ها و کرده هاي مهم و بسياري از امور جزئي زندگي ايشان را از زمان تولد تا لحظه وفات منعکس نموده است. 

ما مي دانيم او در چه سالي، چه ماهي و چه روزي متولد شده چند سال به صورت عادي زندگي کرده، در چه سالي غايب شده و با چه کساني در ارتباط بوده است. 

تنها نکته اي که در اين طرح تا حدودي مبهم مانده و به طور دقيق مشخص نشده زمان ظهور مصلح است البته اين ابهام اگر با کليت طرح سنجيده شود از نقاط قوت و کمال آن به حساب مي آيد. زيرا ممکن است قصور ذاتي يک عضو از يک مجموعه لازمه کمال محموعه باشد. آري عدم اطلاع دقيق از زمان ظهور هر چند به خودي خود نقص و نارسايي است ولي در مقايسه با طرح جامع اصلاح نهايي امري ضروري و اجتناب ناپذير است. 

توضيح اينکه: اعتقاد به ظهور مصلح داراي دو اثر متفاوت در دو قطب اجتماع بشري است از طرفي موجب نشاط و زنده شدن روح اميد در قطب محروم و ستمديده جامعه مي شود و از طرفي مايه هراس و وحشت طبقه ستمگر و بهره کش مي باشد. 

اعتقاد به ظهور مصلح در صورتي مي تواند اين دو نقش مهم را ايفا کند و طبقه محروم را در مقابل بهره کشان و ستمگران روي پا نگهدارد که وقوعش در هر روز و هر ساعت ممکن باشد. ولي اگر تاريخ ظهور معلوم باشد نسلهايي که عمر خود را متصل به آن زمان نمي دانند خود به خود از شعاع تاثير اين اعتقاد خارج، ستمکشان نااميد و ستمگران بي پروا مي شوند. و بديهي است که طرحي با اين اهميت نمي تواند تنها در يک نصل مؤثر باشد بلکه بايد به گونه اي باشد که هر کس در هر عصر و زماني خود را در شعاع ظهور بداند. به همين جهت در اسلام همه ابعاد اصلاح جهاني آخر الزمان با دقت مشخص شده ولي زمان هظور در هاله اي از ابهام باقي مانده است. 

و درست به همين دليل از فرداي غيبت شيعيان در انتظار فرج بوده اند و مردم هر دوره اي خود را مردم آخر الزمان مي پنداشته اند. 

بنابراين ابهام ظهور فرج از بعد زماني و عدم اطلاع از زمان دقيق آن يک ضرورت غير قابل اجتناب است ولي علاقه شديد مردم به اين موضوع از يک جهت و اهتمام معصومين(ع) به طرح اين مساله در جامعه از جهتي ديگر باعث شده که همزمان با طرح اصل مساله اصلاح براي تعيين اجمالي زمان ظهور علائم و نشانه هايي بيان شود. 

علما و انديشمندان اين علائم را جمع کرده و تحت عناوين «علائم ظهور» و يا «ملاحم » (2) و «فتن » (3) تدوين نموده اند. به طوري که مرحوم «شيخ آغابزرگ طهراني » در کتاب «الذريعه » جمع آوري کرده است تنها علماي شيعه 42 کتاب تحت عنوان «ملاحم » (4) کتاب تحت عنوان «فتن » (5) و سه کتاب تحت عنوان «علائم الظهور» به رشته تحرير آورده اند که بسياري از آنها توسط اصحاب ائمه و در قرون اوليه اسلام تاليف شده است. 

اين، تعداد کتبي است که مستقلا در اين موضوع نگاشته شده و گرنه در بسياري از کتب روايي و کلامي شيعه و حتي در کتب تاريخ براي اين منظور بابي در نظر گرفته شده است. 

ما در اين بحث برآنيم تا سيري اجمالي در نشانه هاي ظهور داشته باشيم ولي قبل از ورود به اصل بحث و بررسي اين نشانه ها ذکر چند مقدمه ضروري است. 

1 - همانطور که اعتقاد به ظهور مهدي اختصاص به شيعيان نداشته و پيروان مذاهب ديگر اسلامي همانند شيعيان به اين اصل معتقد هستند، توجه به ملاحم و فتن نيز مخصوص شيعيان نيست علماي بزرگ اهل سنت نيز روايات فراواني در اين زمينه نقل کرده اند. بعضي از کتب مهم اهل سنت که اخبار ملاحم در ضمن آنها روايت شده به قرار ذيل است: 

1 - درالمنثور 2- مستدرک حاکم 3- جمع الجوامع 4- کنرالعمال 5- مجمع الزوايد 6- عقدالدرر 7- حلية الاولياء 8-تذکرة القرطبي 9- مقدمه ابن خلدون 10- الخصائص الکبري 11- ينابيع المودة 12- حليقة الابرار 13- صحيح بخاري 14- صحيح مسلم 15- سنن ابن ماجه 16- سنن ابي داود 17- سنن ترمذي به اضافه اينکه بعضي از علماء دانشوران اهل سنت در اين زمينه آثار مستقلي تاليف نموده اند چنانکه مؤلف کتاب «در جستجوي قائم عج » در تحقيقي ارزنده جمع آوري نموده تعداد پنج نفر از علماي اهل سنت در اين موضوع صاحب اثر مي باشند که نام ايشان به اين قرار است. 

1 - ملاجلال الدين سيوطي شافعي داراي سه کتاب به نامها: 

«علامات المهدي » (6) ، «نبذة من علامات المهدي » (7) «البرهان في علامة مهدي آخر الزمان » (8) مي باشد. 

2 - ابن حجر هيثمي شافعي مکي داراي کتاب «علامات المهدي المنتظر» (9) 3 - ابن حجر هيثمي سعدي مصري شافعي صاحب کتاب «حاشية علي القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» (10) 

4 - علي بن حسام الدين متقي هندي مؤلف کتاب «البرهان في علامات المهدي » (11) و کتاب «تلخيص البيان في اخبار مهدي آخر الزمان » (12) 

5 - ابن کمال پاشا حنفي صاحب کتاب «تلخيص البيان في علامات مهدي آخر الزمان » (13) و تعداد ديگري از بزرگان اهل سنت که کتابهايي در موضوع ملاحم و فتن از خود به يادگار نهاده اند. 

2 - بديهي است که همه رواياتي که در اين زمينه وارد شده از نظر اعتبار سندي در يک مرتبه نيستند پاره اي از علائم در تعداد فراواني از روايات وارد شده به طوريکه مي توان گفت اخباري که بر آنها دلالت دارند در حد «تواتر» (14) يا بالاتر از حد تواتر هستند، و بعضي باخبر واحد «مستفيض » (15) به دست ما رسيده اند و برخي نيز با خبر واحد غير مستفيض نقل شده که تعدادي از آنها نيز سندهاي معتبري دارند. ما در آينده در ذيل هر يک از اين علائم اسناد آنها را به تفصيل نقد و بررسي خواهيم کرد. 

3 - علائم ظهور را از جهات مختلفي مي توان تقسيم کرد ما به دو تقسيم که در آيند مورد بحث خواهند بود اشاره مي کنيم: 

الف ) علائم و نشانه هايي که به زمان ظهور نزديک، و بعضي تقريبا متصل به آن هستند و علائمي که با زمان ظهور فاصله دارند. 

ب ) علائم و نشانه هايي که از روايات استفاده مي شود وقوع آنها حتمي است و علائمي که وقوع آنها حتمي نبوده بداء در آنها هست.

4 - اخباري که در زمينه علائم ظهور به دست ما رسيده از جهتي به گذشته هاي دور ارتباط دارند و از جهتي به آينده متصل مي باشند به لحاظ ظرف صدور و قائل متون اخبار، به گذشته مربوط مي شدند و به لحاظ زمان وقوع موضوعات خود با آينده مربوط مي شوند و هر يک از اين دو جهت موجب مشکلاتي مي شود که براي اعتماد به اين اخبار قبلا بايد اين مشکلات حل شود. 

زمان صدور و راويان اخبار 

هر سخني که با واسطه به ما مي رسد تا زماني که به حد تواتر نرسد احتمال جعل و وضع در مورد آن معقول است به اضافه اينکه احتمال و وضع در اخبار مورد بحث ما از چند جهت قوي تر است. 

1 - ايرن روايات درباره آينده سخن مي گويند و راوي مطمئن است معاصرين او و حتي چند نسل بعد از آنها نمي توانند بر جعلي بودن خبر واقف شوند. 

2 - بسياري از روايات اين باب با بيان رمزي و عبارات مبهم وارد شده و به همين جهت هرکدام با وقايع و حوادث مختلفي قابل انطباق مي باشند و به همين دليل است که نمي توان فهميد که خبر جعلي است يا نه. و اين دو امر باعث مي شوند که افراد دروغپرداز در جعل خبر جرات بيشتري پيدا کنند. 

3 - بعضي از اين اخبار از وقايعي خبر مي دهند که قبل از زمان ما اتفاق افتاده اند به همين جهت احتمال مي دهيم که بعضي از راويان به هر دليل پس از وقوع آن حوادث، اين اخبار را جعل کرده و به راويان قبل از خود نسبت داده باشند. 

اينها اشکالاتي است که به خاطر ارتباط اين اخبار به گذشته با آن مواجهيم.

پي نوشتها: 

1 - حقيقت اين است که تاريخ نام تعداد بيشتري از اجداد حضرت مهدي (عج) را حفظ کرده است ولي از رسول مکرم اسلام روايت شده که فرمود: «اذا بلغ نسبي الي عدنان فامسکوا» و شماره پدران آن حضرت تا عدنان بيست و يک نفر است که اگر با عدد ده (شماره اجداد حضرت مهدي تا پيامبر اکرم » جمع شود عدد سي و يک بدست مي آيد. 

2 - «ملاحم » جمع «ملحمه » و در لغت به معناي جنگ بزرگ و حماسه عظيم است. اما در اصطلاح به فتنه ها و آشوبهاي آخرالزمان اطلاق مي شود. 

3. «فتن » نيز جمع «فتنه » به معناي آزمايش، بلا و محنت، آشوب، اختلاف آرا و عقايد و جنگ و خونريزي است. 

4 - الذريعه ، ج 22، ص 90-187 . 

5 - همان، ج 16، ص 3-112. 

6 - در جستجوي قائم (عج) ، ص 54، رديف 233. 

7 - همان ، ص 72، رديف 398. 

8 - همان ، ص 34، رديف 80. 

9 - همان ، ص 54، رديف 236. 

10- همان ، ص 39، رديف 122. 

11 - همان ، ص 33، رديف 79. 

12 - همان، ص 38، رديف 114 

13 - همان، ص 38، رديف 115. 

14 - خبر «متواتر» در اصطلاح به خبري اطلاق مي شود که راويان آن از نظر تعداد به حدي برسند که عادتا اتفاق آنها بر کذب محل باشد و اين خصوصيت در همه طبقات راويان وجود داشته باشد. ر.ک: العاملي، زين الدين (الشهيد الثاني)، الدراية في علم مصطلح الحديث، نجف، مطبقه النعمان، ص 12. 

15 - خبر «مستفيض » خبري است که روايان آن را طبقه از 3 نفر (بنابر قول مشهور) و يا 2 نفر (بنابر قول ديگر) بيشتر باشند. ر. ک: العاملي، زين الدين (الشهيد الثاني) همان، ص 16.
 
تشرف عيسي بن مهدي جوهري در غيبت صغري PDF
عيسي بن مهدي جوهري مي گويد: سال 268، به قصد حج از شهر و ديار خود خارج شدم و ضمنا قصد تشرف به مدينه منوره را داشتم ، زيرا اثري از حضرت به دست آمده بود.
در بـين راه مريض شدم و وقتي كه از فيد (منزلي در بين راه كوفه و مكه ) خارج شدم ،ميل زيادي به خوردن ماهي و خرما پيدا كردم .
تا آن كه وارد مدينه شدم و برادران خود (شيعيان ) را ملاقات كردم .
ايشان مرا به ظهورآن حضرت در صاريا بشارت دادند.
لـذا بـه صاريا رفتم .
وقتي به آن جا رسيدم ، كاخي را مشاهده كردم و ديدم تعدادي بزماده ، داخل قصر مي گشتند.
در آن جا توقف كرده و منتظر فرج بودم ، تا آن كه نمازمغرب و عشاء را خواندم و مـشـغـول دعـا و تضرع و التماس براي زيارت حضرت بقية اللّه ارواحنافداه بودم .
ناگاه ديدم بدر، خادم حضرت ولي عصر (ع ) صدا مي زند: اي عيسي بن مهدي جوهري داخل شو.
تـا ايـن صدا را شنيدم ، تكبير و تهليل گويان با حمد و ثناي الهي به طرف قصر براه افتادم .
وقتي به حـيـاط قصر وارد شدم ، ديدم سفره اي را پهن كرده اند.
خادم مرا بر آن سفره دعوت كرد و گفت : مولاي من فرموده اند هر چه را در حال مرض دوست داشتي (وقتي كه از فيد خارج شدي )، از اين سفره بخور.
اين مطلب را كه شنيدم با خود گفتم : اين دليل و برهان كه مرا از چيزي كه قبلا در دلم گذشته ، خـبر بدهند، مرا كافي است ، يعني يقين مي كنم كه آن بزرگوار، امام زمان من هستند.
بعد از آن با خود گفتم : چطور بخورم و حال آن كه مولاي خود را هنوزنديده ام ؟ ناگاه شنيدم كه مولايم فرمودند: اي عيسي ، از غذا بخور كه مرا خواهي ديد.
وقـتـي بـه سـفـره نگاه كردم ، ديدم كه در آن ماهي تازه پخته هست ، به طوري كه هنوز ازجوش نـيـفـتـاده و خرمايي در يك طرف آن گذاشته اند.
آن خرما شبيه به خرماهاي خودمان بود.
كنار خـرمـا، شير بود.
با خود فكر كردم كه من مريض هستم .
چطورمي توانم از اين ماهي و خرما و شير بخورم ؟ نـاگـاه مولايم صدا زدند: آيا در آنچه گفته ايم شك مي كني ؟ مگر تو بهتر از ما منافع ومضرات را مي شناسي ؟ وقتي اين جمله حضرت را شنيدم ، گريه و استغفار نمودم و از تمام آنچه كه در سفره بود، خوردم .
عـجـيـب ايـن كه از هر چيز بر مي داشتم ، جاي دستم را در آن نمي ديدم ،يعني گويا از آن ، چيزي برنداشته ام .
آن غذا را از تمام آنچه در دنيا خورده بودم ، لذيذترمي ديدم .
آن قدر خوردم كه خجالت كشيدم ، اما مولايم صدا زدند: اي عيسي ، حيامكن و بخور، زيرا كه اين غذا از غذاهاي بهشت است و دست مخلوقات به آن نرسيده است .
من هم خوردم و هر قدر مي خوردم ، سير نمي شدم .
عرض كردم : مولاي من ، ديگر مرابس است .
فرمودند: به نزد من بيا.
با خود گفتم : با دست نشسته چطور به حضور ايشان مشرف شوم ؟ فرمودند: اي عيسي مي خواهي دست خود را از چه چيزي بشويي ؟ اين غذا كه آلودگي ندارد.
دسـت خـود را بـوييدم ، ديدم كه از مشك و كافور، خوشبوتر است .
به نزد آن بزرگواررفتم .
ديدم نـوري ظـاهـر شد كه چشمم خيره شد و چنان هيبت حضرت مرا گرفت كه تصور كردم هوش از سرم رفته است .
آن بـزرگـوار مـلاطـفت كردند و فرمودند: يا عيسي ، گاهي براي شما امكان پيدا مي شودكه مرا زيارت نماييد، اين به خاطر آن است كه تكذيب كنندگاني مي گويند امام شماكجا است ؟ و در چه زمـانـي وجـود دارد؟ و چه وقت متولد شده ؟ چه كسي او را ديده ويا چه چيزي از طرف او به شما رسـيده ؟ او چه چيزهايي را به شما خبر داده و چه معجزه اي برايتان آورده ؟ يعني به خاطر اين كه آنـها اين سخنان را مي گويند، ما خود راگاهي اوقات براي بعضي از شما ظاهر مي كنيم ، تا آن كه از ايـن سخنان ، شكي به قلب شما راه پيدا نكند، والا حكم و تقدير خدا بر آن است كه تا زمان معلوم (ظهورحضرت ) كسي ما را نبيند.
بـعد از آن فرمودند: واللّه ، مردم ، اميرالمؤمنين (ع ) را ترك نمودند و با او جنگ كردند،و آن قدر به آن حـضـرت نيرنگ زدند تا او را كشتند.
با پدران من نيز چنين كردند وايشان را تصديق نكردند و آنان را ساحر و كاهن دانستند و مرتبط با اجنه گفتند، پس اين امور درباره من تازگي ندارد.
سـپس فرمودند: اي عيسي ، دوستان ما را به آنچه ديدي خبر ده ، و مبادا دشمنانمان را ازاين امور آگاه كني .
عرض كردم : مولاجان ، دعا كنيد خدا مرا بر دين خود ثابت بدارد.
فـرمودند: اگر خدا تو را ثابت نمي داشت ، مرا نمي ديدي ، پس برو، چون با اين دليل وبرهان كه آن را ملاحظه كردي به رشد و هدايت رسيده اي .
بعد از فرمايش حضرت ، در حالي كه خدا را به خاطر اين نعمت شكر مي كردم ، خارج شدم
كمال الدين ج 2، ص 16، س 20
 
ظهور حضرت مسيح در عصر حضرت مهدي(ع) PDF

طبق روايات متواتر اسلامي، آن بزرگوار داراي دو غيبت است: غيبت صغري و غيبت كبري و در عصر غيبت صغري رابطه با آن حضرت(ع) توسط نواب خاصشان برقرار مي‌شد و در عصر غيبت كبري آن حضرت داراي نواب عام است و صفات ايشان نيز به طو كلي و كامل تعريف شده است.
ولي درباره حضرت مسيح كه بحث غيبت و يا مباحث مشبه مطرح نيست بلكه در تعبير قرآن كريم آمده است:
و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبّه لهم... بل رفعه الله إليه.5
و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، وليكن امر بر آنان مشتبه شد... بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد، و خدا توانا و حكيم است.
و در روايات ما بحث نزول حضرت مسيح(ع) است، نه ظهور آن بزرگوار. و اين دو تعبير و عنوان بسيار متفاوت است كه يكي نشانگر غيبت و ديگري نشان‌دهنده عروج و رفع الي الله و نزول مجدد است.
مسيح در خدمت حضرت مهدي(ع)
ضرورت همة اديان الهي ظهور منجي حقيقي در آخرالزمان است و وعده خداوند و پيامبران بزرگ الهي در ظهور آن بزرگوار و برقراري صلح و عدالت در جهان است.
عقل و فطرت و وجدان‌هاي بيدار و تجارب بشري نيز اين معنا را تأييد مي‌نمايد كه سمت و سوي كاروان بشريت به سوي حكومت واحد جهاني عدالتخواه و عدالت‌پرور اخلاقي است.
قرآن كريم و روايات اسلامي نيز بر اين معنا تأكيد و تصريح دارد كه صالحان، وارثان زمين خواهند شد.
جالب آن است كه درمنابع اسلامي به طور دقيق و شفاف ولادت و شخصيت آن بزرگوار كاملاً شناخته و از ذرية فاطمه زهرا(س) و يازدهمين امام از فرزندان حضرت اميرالمؤمنين علي‌بن ابيطالب(ع) و نهمين فرزند حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و همينطور از نسل و ذريه ائمه هدي(ع) و چهارمين فرزند از فرزندان حضرت علي‌ابن موسي‌الرضا(ع) تا آخر مي‌باشند. علاقمندان مي‌توانند در اين باره به كتاب شريف منتخب‌الاثر تأليف آيت‌الله صافي گلپايگاني ـ دامت بركاته ـ مراجعه نمايند كه 49 باب دارد و صدها حديث ارزشمند در اين باره از كتب شيعه و اهل سنت نقل فرموده و خصوصيات آن حضرت و نسبت و ويژگي‌هاي آن بزرگوار و نشانه‌هاي ظاهري و اينكه از فرزندان ائمه اهل البيت(ع) مي‌باشند و فرزند سيده اماء(س) و از سبطين رسول‌الله(ص) هستند و از نسل ائمه اثني‌عشر و خلف صالح امام عسكري(ع) مراجعه نمايند.
آري مهدي(عج) دوازدهمين امام از اهل بيت عصمت و طهارت است. خصوصيات آن بزرگوار از لحاظ پدر، مادر، ولادت، نواب خاص و عام، زمان ولادت، كيفيت ولادت، غيبت صغري و كبراي آن بزرگوار، شرايط عصر غيبت و عصر ظهور، و ده‌ها مسئله ديگر توضيح داده شده است.
در زمان ظهور آن حضرت، مسيح(ع) نزول خواهند كرد و در ركاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و اين به مفهوم خاتميت و خاتم‌الاوصياء بودن آن بزرگوار است و در روايت آمده كه آن بزرگوار به حضرت مسيح(ع) احترام نموده و مسيح(ع) گويد، كسي را نرسد كه بر ائمه اهل البيت(ع) تقدم بجويد و حق تقدم با شماست.1 كتاب منتخب‌الاثر 25 حديث در اين رابطه نقل نموده است. و در بحارالانوار از جابر نقل شده كه امام عصر(عج) به حضرت عيسي(ع) مي‌گويد:
بياييد بر ما امامت كنيد.2
و حضرت عيسي(ع) مي‌گويد:
بعضي از شما بر بعضي ديگر امارت دارد و اين عنايت خداوند نسبت به اين امت است.
آنگاه مي‌گويد اين حديث صحيح و نيكو است كه بزرگان نقل نموده‌اند و دلالت دارد بر اينكه مهدي(عج) به جز عيسي(ع) است و اين به معني تسليم مسيحيت و يهوديت در برابر اسلام و در برابر قرآن و آل البيت(ع) خواهد بود. چيزي كه آن را در طول چهارده قرن گذشته كمتر پذيرفته‌اند. و همواره در برابر اسلام با جنگ‌هاي صليبي و صهيونيستي و تهمت‌ها و نسبت‌هاي ناروا و جنگ رواني و تبليغاتي و عمليات تخريبي تلاش كرده‌اند تا مانع گسترش و نفوذ آن در جهان بشوند و البته اين ظلم بزرگي است كه نسبت به بشريت و ارزش‌هاي الهي و اديان الهي و حضرت مسيح(ع) و حضرت موسي كليم(ع) و پيروان راستين اين دو دين و پيامبر بزرگ الهي روا داشته‌اند.
دربارة حديثي كه به اين مضمون نقل شده است: «لامهديّ إلّا عيسي بن مريم(ع)؛ مهدي نيست مگر ـ همان ـ عيسي‌بن مريم» بايد گفت:
. اين حديث سند قابل اعتماد و قابل قبولي ندارد و نمي‌توان به آن استناد كرد و راوي آن متهم به سهل‌انگاري در نقل است. راوي علي‌بن محمدبن خالد جندي (موذن ‌الجند) است.
مرحوم مجلسي(ره) در اين‌باره مي‌گويد:
علماي اهل سنت اتفاق نظر دارند بر آنكه در صورتي كه راوي خبر معروف به تساهل در روايت باشد خبر و حديث او قابل قبول نخواهد بود.3
. حديث واحد است و خبر واحد به فرض صحت در احكام حجيت دارد نه در مسائل اعتقادي و مباحث عقلي در مسائل اعتقادي علم و حجت شرعي لازم است.
. احتمالاً حديث يادشده توسط جريان‌هاي مسيحي و نفوذي ساخته و پرداخته و در احاديث دست برده شده باشد.
. به فرض آنكه چنين حديثي در روايات ما آمده باشد لكن در روايات فراوان ديگر آمده كه آن حضرت ظهور خواهد نمود و پشت سر حضرت مهدي(ع) اقامه نماز خواهند كرد و اين حديث با احاديث ديگر قابل جمع است كه آن حضرت ظاهر و پشت سر امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اقامه نماز خواهند كرد و نافي ظهور ولي عصر(عج) نمي‌باشد. ممكن است تحريف در لفظ نيز رخ داده باشد و كلمه «مع» بعد از «الا» از قلم افتاده باشد؛ يعني «لا مهدي الا مع عيسي بن مريم؛ مهدي نيست مگر همراه عيسي‌بن مريم.»
. اين حديث به اين معناست كه تصور نشود حضرت مسيح(ع) خود مستقلاً ظاهر مي‌شوند و يا حضرت مهدي(ع) بدون حضرت مسيح ظهور خواهند نمود.
پس از نگارش اين موضوع دوستان موثق نقل نمودند كه اين حديث شريف در كتاب تذكرةالاوليا با اين سبك آمده است:
«لا مهدي إلّا عيسي بن مريم معه.»
مهدي نيست مگر آنكه عيسي‌بن مريم با اوست.
كه «معه» در آخر حديث شريف به جاي مع كه ما احتمال داده بوديم ساقط شده آمده است و اگر اين باشد «نعم الوفاق» و يا اين نقل و روايت قرينه بر منظور از حديث ياد شده است و معناي حديث شريف به نوعي ملازمه بين حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ و حضرت مسيح(ع) است كه هر يك علامت ديگري و نشانه و شرط ظهور و نزول و حضور ديگري است و مانند خورشيد و نور با يكديگر جز با ظهور و حضور ديگري به وقوع نمي‌پيوندد و تحقق نمي‌يابد. و اين خود بهترين دليل و شاهد بر ادعاهاي بي‌اساس و ساختگي كساني است كه نسبت به هر يك از اين دو موضوع مقدس و همراه يكديگر ادعاي انفرادي داشته باشند؛ ادعاي مهدويت بدون نزول حضرت مسيح(ع) و يا ادعاي نزول مسيح(ع) منهاي حضرت مهدي(عج) چه در اسلام و چه در مسيحيت!
آري ظهور هر يك از اين دو، مكمل ديگري و شرط و متمم ديگري خواهد بود. و در حقيقت همانطور كه از روايت استفاده مي‌شود، امام مهدي(عج) قدوه و اسوه و اهل البيت(ع) مشمول كرامت خاص الخاص و اخص الخواص بوده و رسول اكرم(ص)‌صاحب لواي حمد است و رحمت للعالمين است و آدم(ع) و ديگر انبيا(ع) تحت لواي آن حضرت در فرداي قيامت خواهند بود و چه بسا فلسفه اين تقدم مهدي(ع) بر مسيح تسليم در برابر خاتميت و خاتم الاوصيا و صاحب سدرة المنتهي بوده و اين علامت آن باشد كه دين و قرآن محمد(ص) و اهل بيت آن حضرت در افق اعلا هستند و چه بسا اين خود از اسرار و رموز الهي و تأويل اين قبيل احاديث باشد. و البته حضرت ولي‌عصر(ع) امامت به مفهوم ولي‌الله و ولي اوليا‌ءالله و ولايت مطلقه الهيه است و تقدم آن رتبي است و بالاتر از مقام نبوت مطلقه است.4
نه مهدي(ع) جز با نزول حضرت مسيح ظهور نخواهند فرمود و تكميل سلسله و زنجيره پيامبران و رهبران الهي در آخرالزمان با ظهور مهدي(ع) اتفاق خواهد افتاد. و آنچه امروز مسيحيت آمريكايي تصور مي‌كند كه آرمگدن اتفاق خواهد افتاد و امام عصر(عج) و مهدي موعود(ع) در كار نخواهد بود و دروغي آشكار بيش نيست.
. دروغگوها و كذاب‌ها فردا مدعي مهدويت و يا امامت و يا مدعي نيابت و يا ظهور باب و مانند آن نشوند. اين رخداد جز با حضور و نزول حضرت مسيح(ع) عملي نخواهد شد.
. خود اين حديث دليل روشني بر ظهور امام عصر(عج) و آينده روشن تاريخ بشريت و اميد به آينده‌اي نويدبخش و ظهور منجي موعود و ظهور عيسي بن مريم(ع) و وعده اديان الهي براي نجات كاروان بشريت از چنگال اهريمنان و شياطين خواهد بود و اين از نشانه‌هاي آن بزرگوار است.
. اميد است صاحب‌نظران و انديشمندان رسالت بزرگ خود را در تبيين معارف الهي و نقد و بررسي دقيق و حكيمانه مسائل و موضوعات عميق اسلامي و ولائي برداشته و زمينه‌هاي سوءاستفاده و برداشت‌هاي غلط و جاهلانه و يا مغرضانه را از بين ببرند و اجازه ندهند تا در اثر سهل‌انگاري و يا غفلت مرزبانان معارف اسلامي و حقايق قرآني، ميدان براي دزدان راه و شيادها هموار شود و يا جاعلان و غافلان و عناصر پر ادعا و مردم فريب افكار عمومي را مشوب و چهره حقايق ديني را ملكوك و ذهن‌ها را شبهه‌ناك و افكار را مسموم نمايند و يا با خرافات و خرافه‌گرايي معارف بلند توحيدي دستخوش و ساوس شيطاني و يا سليقه‌هاي گوناگون نفساني بشود.
تذكر اين مطلب نيز بسيار به جا و قابل توجه است كه بحث و بررسي فقيهانه و كارشناسانه در اين قبيل احاديث و روايات و مسائل تاريخي و اجتماعي و فلسفي و سياسي و كلامي و ادبي و مانند آن از ظريف‌ترين، حساس‌ترين و ارزشمندترين كارهاست و البته نياز به قدرت استنباط و دقت و سلامت نفس و بصيرت در دين و آشنايي با علوم و فنون اجتهاد و آگاهي به رموز آن دارد و الا نااهلان و يا مدعيان ناآگاه و يا خودباختگان در برابر بيگانگان و بردگان هوي و هوس هرگز توان لازم را براي ورود در اين ميدان‌ها و اظهارنظر فني و تخصصي و جلب اعتماد عمومي را نداشته و نخواهد داشت.
. حضرت مهدي(عج) بلاواسطه فرزند امام عسكري(ع) و حضرت نرجس خاتون است كه در سنه 255 ق. در سامرا متولد شده‌اند و در اعتقاد ما شخصي معين، با ويژگي‌ها و صفات خاصي بوده و هرگز جايي براي ترديد، تحريف، خرافه‌گرايي، تفسيرها و توجيه‌هاي جاعلانه باقي نمي‌گذارد. عيسي‌بن مريم(ع) نيز پيامبر اولوالعزم بوده كه حدود 770 سال قبل از ولادت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ در بيت اللحم از حضرت مريم(س) متولد شده‌اند و در بينش صحيح ديني و تاريخ هرگونه ادعاي ساختگي كه به مفهوم يكي بودن آن دو بزرگوار مطرح شود و يا با انگيزه‌هاي گوناگون سياسي اجتماعي و فكري مطرح شود دور از انصاف و خلاف وجدان و غير منطبق با واقع است.
. طبق روايات متواتر اسلامي، آن بزرگوار داراي دو غيبت است: غيبت صغري و غيبت كبري و در عصر غيبت صغري رابطه با آن حضرت(ع) توسط نواب خاصشان برقرار مي‌شد و در عصر غيبت كبري آن حضرت داراي نواب عام است و صفات ايشان نيز به طو كلي و كامل تعريف شده است.
ولي درباره حضرت مسيح كه بحث غيبت و يا مباحث مشبه مطرح نيست بلكه در تعبير قرآن كريم آمده است:
و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبّه لهم... بل رفعه الله إليه.5
و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، وليكن امر بر آنان مشتبه شد... بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد، و خدا توانا و حكيم است.
و در روايات ما بحث نزول حضرت مسيح(ع) است، نه ظهور آن بزرگوار. و اين دو تعبير و عنوان بسيار متفاوت است كه يكي نشانگر غيبت و ديگري نشان‌دهنده عروج و رفع الي الله و نزول مجدد است.
دربارة حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ اين عنوان به كار نرفته بلكه عنوان غيبت، عصر غيبت و عصر ظهور به كار رفته است. يعني او در ميان ماست ولي از چشم ما به حسب ظاهر غايب است نه اينكه خداوند متعال او را به سوي خودش برده باشد، و يا به عقيده مسيحيت آن بزرگوار را به دار آويخته باشند و به ملكوت الهي پرواز كرده باشد. بنابراين ادعاي تطبيق اين دو با يكديگر نمي‌تواند صحيح و قابل قبول باشد.
مهدي(ع) از ذريه رسول اكرم(ص) و فاطمه اطهر(س) و از خاندان محمد(ص)‌و هم‌نام رسول اكرم(ص) است. او قائم بالحق و قائم بالقسط است كه او از مكه خواهد درخشيد و ياران وفادار و استوار و انصار فداكار او در اسرع وقت به او ملحق خواهند شد. و جريان‌هاي صليبي و صهيونيستي نيز نمي‌توانند بر چهره پرفروغ خورشيد ولايت گرد و غبار نسيان و تحريف بپاشند.
آري مهدي(عج) وارث همه انبيا و اوليا است وارث زمين است وارث آدم و نوح(ع) و پيامبران اولوالعزم ديگر است وارث موسي كليم و عيسي مسيح(ع) است تجلي همه ارزش‌هاي الهي و اديان آسماني است.
اكنون رسالت همه منتظران آن بزرگوار و ارادتمندان آستان مقدس حضرت خاتم الاوصيا(ع) احياي انگيزه‌هاي عميق ديني و الهي و ايجاد آمادگي روحي و اخلاقي و گسترش فرهنگ مهدويت و ولايت و تلاش در راه بيداري امت اسلامي و زمينه‌سازي براي وحدت جهان اسلام و فداكاري و مجاهدت در راه نصرت آن حضرت و بسترسازي براي عصر ظهور و پيروزي حق بر باطل و آماده‌سازي افكار و انديشه‌ها و ايجاد شرائط براي حكومت واحد عدل جهاني است.
و نصرتي معدّة لكم... حتي يحيي الله تعالي دينه بكم فمعكم معكم لامع غيركم.6
و ياري من مهياي شماست... تا آنكه خداي تعالي دينش را به وسيلة شما زنده گرداند. پس همراه شمايم، همراه شمايم نه همراه (كسي) جز شما.
قربانعلي دري نجف‌آبادي
پي‌نوشت‌ها:
. صافي گلپايگاني، لطف‌الله، منتخب‌الاثر، ص290 به بعد.
. تعال صلّ بنا، فيقول الا إنّ بعضكم علي بعض امراّ تكرمه الله تعالي هذه الامة.
. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج51، ص93؛ پس از نقل از كشف‌الغمّه في معرفة الأئمه، ج2.
. در اين باره ر.ك: بحارالانوار، ج51، ص88 و89.
. سورة نساء (4)، آية 157 و 158.
. قمي، شيخ عباس، مفاتيح‌الجنان، زيارت جامعة كبيره.