|
تأمّلی در معنای الگوی اسلامی ایرانی توسعه |
|
|
در نشست «اندیشههای راهبردی» با موضوع «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» كه با حضور رهبر انقلاب برگزار شد، دكتر حداد عادل آخرین نفری بود كه مقالهی خود را ارائه داد. متن كامل این مقاله به شرح زیر است:
در حالی كه همگان دم از «توسعه» میزنند و كشورها و جوامع را به «توسعهیافته» و «توسعهنیافته» و «در حال توسعه» تقسیم میكنند، اگر كسی سؤال كند كه مقصود از «توسعه» چیست، بعید نیست كه دیگران این سؤال را پرسشی از یك امر بدیهی و سؤالی نابهجا و تعجبآور تلقی كنند. سؤال دیگری كه میتوان به سؤال قبلی افزود این است كه آیا «توسعه» امری است مطلق و برای همه ملتها معنا و مفهومی یكسان دارد یا اینكه توسعه با اختلاف جهانبینیها و اعتقادات و فرهنگها مختلف میشود؟
اگر در كلّیترین تعریفی كه میتوان از «توسعه» به دست داد آن را حركتی آگاهانه و برنامهریزی شده در مقیاس ملّی، به سوی امور «مطلوب» یك ملت و یك كشور بدانیم، در آن صورت این سؤال پیش میآید كه آیا «امور مطلوب» نزد همه ملّتها یك چیز است؟ آیا امور مطلوبِ مردمانی كه جهان هستی را مخلوق خالقی حی و قیوم و سرمد و رحمان و رحیم میدانند و خود را مسافر راهی كه مبدأ و مقصد آن با «اِنَّا لِلَّه وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» (بقره: 156) مشخّص شده، با امور مطلوبِ مردمی كه میگویند «اِنَّ هِی اِلاَّ حَیاتُنَا الدُنیا نَموتُ و نَحیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعوثینَ» (مومنون:37) یعنی «ما را جز این زندگانی دنیوی (حیات دیگری) نیست؛ میمیریم و حیات مییابیم و هرگز برانگیخته نخواهیم شد» میتواند یكسان باشد؟ سعادت انسان بستگی به آن دارد كه انسان را چه بدانیم. اگر معنای «انسان» در یك تمدنِ مبتنی بر مبنای الهی و معنوی با معنای «انسان» در یك تمدّن مبتنی بر مبانی مادّی و دنیوی فرق میكند، بیگمان «سعادت انسان» نیز در این دو تمدّن متفاوت خواهد بود و توسعه و الگوی توسعه نیز نمیتواند در آنها یكی و یكسان باشد.
هر جامعهای بسته به جهانبینی و فرهنگ خود، تعریفی از «سعادت» انسان دارد و توسعه، وقتی توسعه است كه به «سعادت» انسان بینجامد. مسلّم است كه میان تعریف «سعادت» انسان و تعریف خود «انسان» رابطهای وثیق در كار است. سعادت انسان بستگی به آن دارد كه انسان را چه بدانیم. اگر معنای «انسان» در یك تمدنِ مبتنی بر مبنای الهی و معنوی با معنای «انسان» در یك تمدّن مبتنی بر مبانی مادّی و دنیوی فرق میكند، بیگمان «سعادت انسان» نیز در این دو تمدّن متفاوت خواهد بود و توسعه و الگوی توسعه نیز نمیتواند در آنها یكی و یكسان باشد.
تفاوت در جهانبینی و اعتقادات و فرهنگ، به تفاوت در «اخلاق» میانجامد و تفاوت در «اخلاق» در تفاوت میان «سبك زندگی» هویدا میشود. فیالمثل، جامعهای كه به حكم آموزههای اخلاقی خود، «قناعت» را یك ارزش و فضیلت میداند و حرص را ضدّ ارزش و رذیلت، نمیتواند الگوی توسعهای داشته باشد همسان با جامعهای كه در آن «مصرف بیشتر» ارزش و اعتبار محسوب میشود.
تمدن اسلامی كه با انقلاب اسلامی راه را برای حركت به سوی آن گشودهایم، وقتی تمدنی اسلامی و مستقل خواهد بود كه الگوی «اسلامی» و «مستقل» از الگوی توسعهٔ تمدّن غربی داشته باشد و الّا این تمدّن با همه داشتههای كهن و سنّتی خود و با همهٔ شعارها و شعائر خود، در بهترین فرض، در حكم «ماده»ای خواهد بود كه تمدن غربی «صورت» خود را بر آن مادّه میپوشاند و آن را تابع خود میسازد.
برداشت غلط از توسعه
كسانی كه معتقدند توسعه فقط یك مصداق و یك نوع و نمونه دارد و آن همان تحوّلی است كه در دنیای غرب روی داده است، در حقیقت معتقدند كه پیشرفت در تاریخ بشر تنها یك راه درست و یك صراط مستقیم داشته و دارد و آن راهی است كه غربیان از رنسانس تا به امروز طی كردهاند و جز آن هر چه هست پیشرفت و توسعه محسوب نمیشود. این همان اعتقادی است كه بسیاری از غربیان، بهویژه پوزیتیویستها، دارند و میگویند راهِ درستِ پیشرفت و یگانه راهِ پیشرفت، همان راهی است كه تمّدن غرب طی كرده و جز آن هر چه هست یا بیراهه و كژراهه است و یا عقبماندگی در همین راه و مسیر كه تمدّن غرب طی كرده است.
شك نیست كه چنین فرضی نیاز به اثبات دارد. مادام كه ثابت نشود راهی كه غرب پیموده سرنوشت سرنوشت محتوم همهٔ ملتها و جوامع و تنها راه و بهترین راه تحوّل و پیشرفت است، نمیتوان و نباید توسعهٔ غربی را الگو قرار داد. اگر چنین كنیم كاری تقلیدی كردهایم نه تحقیقی.
در اینجا چند نكته شایسته توجّه وجود دارد. نخست اینكه مقصود از «اسلامی بودن» الگوی توسعه و مقصود از «ایرانی بودن» آن چیست؟ به عبارت دیگر وقتی گفته میشود «الگوی توسعهٔ اسلامی ایرانی»، اسلامی و ایرانی چه نسبتی با هم دارند؟
پاسخ اجمالی ما به این سؤال این است كه در «اسلامی بودن» علیالأصول نظر به «آرمانها» داریم و در «ایرانی بودن» عمدتاً نظر به «واقعیتها»، «اسلامی بودنِ» الگوی توسعه، آن را به اصولی قرآنی و اسلامی مقید و مشروط میسازد. به بعضی از این اصول فهرستوار اشاره میكنیم:
«هُوَ اَنشَاكمْ مِنَ الاَرضِ وَ اسْتَعْمَرَكمْ فیها...» (هود:61) «همو كه از زمین پدید آوردتان و در آن شما را به آبادانی واداشت.»
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَه اللهِ اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَیباتِ مِنَ الرّزْق...» (اعراف:32) «بگو چه كس زینت خدایی و روزیهای پاك را كه خداوند برای بندگان خود پدید آورده حرام كرده است؟»
«اْعلَمُوا أَنَّمَا الْحیاه الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَه و تَفاخرٌ بَیْنَكمْ و تَكاثُرٌ فِی الْأموالِ والْأولادِ كمَثَلِ غَیثٍ أَعجَبَ الْكفارَ ثُمَّ یهیجُ
فَتَراهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یكونُ حُطاماً...» (حدید:20) «آگاه باشید كه زندگانی دنیا، بیگمان، بازی و سرگرمی و زیب و زیور است و فخرفروشی به یكدیگر و افزونطلبی در اموال و اولاد، چونان بارانی كه (نخست) آنچه میرویاند برزیگران را به حیرت افكند، اما زان پس، آن همه پژمرده گردد و زردش بینی و سرانجام خُرد و ریزریز شود.»
«تِلْك الدّارُ الْاخِرهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یریدُونَ عُلُوّاً فیالْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبه لِلْمتَّقینَ» (قصص:83) «آنك سرای آخرت؛ آن را مخصوص كسانی كردهایم كه در زمین نه در پی برتریجویی باشند و نه تبهكاری؛ و فرجام كار از آنِ پرهیزگاران است.»
«وَ لَنْ یجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرینَ عَلَی الْمُومِنینَ سبیلاً» (نساء:141) «و خدا هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.»
«وَ أعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ منْ قُوَّه...» (انفال:60) «در برابر آنان، هر چه در توان دارید، آماده سازید.»
با اسلامی بودن، ما الگوی توسعه را به «احكام اسلامی» و «واجبات و محرمات» مقید میسازیم. با اسلامی بودن بر اصولی مانند «نفی استثمار و استعمار انسانهای دیگر» و «اصرار بر تأمین عدالت» و «نفی نگاه ابزاری و هوسبازانه به زن و تأكید بر تحكیم مبانی خانواده» و بسیاری از اصول و امور دیگر كه جهان امروز بدانها سخت محتاج است پای میفشریم.
مراد از ایرانی بودن اما مراد ما از «ایرانی بودن ِ» الگوی توسعه این است كه الگوی توسعه با همهٔ آرمانها و اصول اسلامی خود باید «ایرانی» هم باشد، زیرا «ایران» ظرف این «توسعه» است و میان ظرف و مظروف باید تناسبی برقرار باشد. توضیح این مطلب این است كه ایران كشوری است با تاریخی كهن و فرهنگی غنی و متنوع، صاحب سرزمینی پهناور و با ذخائر طبیعی گوناگون، قرار گرفته در موقعیتی سیاسی ـ جغرافیایی حسّاس در جهان، دارای جمعیتی جوان و با استعداد و مردمی نوعدوست و وطندوست و فداكار، با اقوام مختلف و خردهفرهنگهای گوناگون و اقیلم و محیط زیستی كه باید دقیقاً در حفظ و سلامت آن كوشید. اینها و بسیاری دیگر از اموری كه به ایران تعلّق دارد همه و همه از اموری است كه باید در الگوی توسعه در كنار وصف اسلامی بودن كه به همهٔ ملل مسلمان تعلق دارد، مورد توجّه دقیق قرار گیرد. در ایرانی بودن الگوی توسعه ما به مزیتها و تنگناها و تهدیدها و فرصتها توجه خواهیم كرد و عامل زمان و شرایط امروز را در نظر خواهیم گرفت. ما معتقدیم دنیای دور از خدا و دنیای بدون دین، دنیایی تهی از اخلاق و عدالت خواهد بود. خدا كه كانون جوشان همه خوبیها و ارزشهاست باید در زندگی فردی و اجتماعی ما حضور دائم داشته باشد.
اما واقعیتهایی كه در الگوی اسلامی ایرانی توسعه مییابد در نظر گرفته شود صرفاً به واقعیتهای ایران و ایران امروز محدود و منحصر نمیشود. باید واقعیتهای جهان امروز را هم در نظر گرفت. جهانی كه در آن سلطهگران خود را به انواع سلاحهای جنگی برای تسلط بر ملتهای ضعیف مجهّز كردهاند. ما نمیتوانیم ضعیف باشیم و نباید ضعیف بمانیم. اگر از اصل اصیل قرآنی «وَ أعِدُّوا لَهُم ما اسْتَطَعّتُمْ مِنْ قُوَّه» كه غیرت و حمیت ایرانی بودن نیز قویاً بر آن صحّه میگذارد غافل شویم و خود را برای دفاع از خود آماده نسازیم، مستكبران و سلطهگران ما را نابود خواهند كرد و دیگر ملت مستقلی باقی نخواهد ماند تا بخواهد بر پایهٔ فرهنگ و هویت ملّی خود برای خود الگوی مستقلّی اختیار كند. بدیهی است این واقعیت تلخ كه بر ما تحمیل شده است میباید در طرّاحی الگوی توسعه مورد توجه قرار گیرد.
نكته دیگری كه شایسته توجه است این است كه وقتی اصطلاح «الگوی توسعه» به گوش میخورد صرفاً بهبود وضع مادّی و رفاه اجتماعی به معنای معمول كلمه در نظر مجسّم شود، بلكه توسعه باید توسعه در عبودیت خدا و توسعه در دینداری و اخلاق و توسعه در مهار نفسانیات و غرایز بهیمی و حیوانی نیز باشد.
استفاده از تجربه دیگران اعتقاد به الگوی اسلامی ایرانی توسعه، به معنای آن نیست كه چشم بر تجربهٔ سایر ملّتها، هرچند در جهانبینی و فرهنگ با آنها اختلاف داشته باشیم، ببندیم و از راهحلهای عُقلایی و دستاوردهای علمی و فناوریهای نوین و تجربههای مدیریتی دیگران در حلّ مشكلات خود استفاده نكنیم. استقلال در انتخاب الگو به معنای ستیزه با عقل و منطق و فطرت مشترك انسانی نیست. ما به همان اندازه كه میباید به ضعفها و كجرویها و ناكامیهای دیگران توجه داشته باشیم باید به قوّتها و موفقیتهای آنها نیز توجه كنیم و البتّه در همه حال، معیار و ملاك ما تشخیص قوّت و ضعف دیگران، باید معیار و ملاك خودمان باشد.
ما معتقدیم دنیای دور از خدا و دنیای بدون دین، دنیایی تهی از اخلاق و عدالت خواهد بود. خدا كه كانون جوشان همه خوبیها و ارزشهاست باید در زندگی فردی و اجتماعی ما حضور دائم داشته باشد؛ چنانكه خدا به پامبر خود میفرماید: «قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُكی و مَحْیای وَ مَماتی لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (انعام:62) «بگو نمازم، عباداتم، زندگیام، مرگم، (همه) از آن خداوندی است كه پروردگار جهانیان است.»
و حافظ، كه حافظ قرآن بوده، چه خوب گفته، آنجا كه گفته است: آدمی در عالم خاكی نمیآید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی و كوتاه سخن این است كه برای ساختن آدم نو عالم نو، ما به الگویی نو در توسعه نیازمندیم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنهای
www.khamenei.ir
|